يك جرعه عشق، صد جام معنويت :
عصر حاضر را عصر معنويت ناميده اند چرا که انسان متمدن امروزي که خود را در چنبره پيشرفتها و توفيقات تکنولوژيکي مي بيند، دريافته که خلاء روح او را نه صنعت ، نه تکنولوژي و نه هيچ چيز ديگري پر نمي کند و به همين دليـل هم به دنبال حقيقتي مي گردد تا زندگي خويش را بر اساس آن، معني دهد و از رنج پوچ گرايي رها شود.
پيشرفتهاي روز افزون مکاتب معنويت گرا ( چه آنها که منشاء آسماني دارند و چه آنها که ندارند ) شاهد زنده اي بر اين مدّعاست .
اسلام به عنوان آخرين دين آسماني علاوه بر غناي کتاب آسماني اش ( قرآن )، در حوزه هاي عرفان ، فلسفه و کلام بي اغراق ، از عميق ترين و فطري ترين محتواي معنوي برخوردار است . اما بايد با کمال تأسف اعتراف کنيم که بسياري از افراد جامعه مسلمان ما به دليل قرائتهاي افراطي يا تفريطي که در طول تاريخ از اسلام ارائه شده از محتواي غني معنوي و معرفتي آن غافل مانده و يا نسبت به آن دچار سوء تفاهم شده اند.
برخي معنويت اسلامي را با رهبانيت مسيحي اشتباه کرده و از آن به اشتغال دائمي به اوراد و اذکار و پرداختن به عبادات صوري و رياضتهاي ويژه و دوري از تمام مظاهر مادي دنيا تفسير کرده و دوري از کامجوئي هاي طبيعي را مايه رسيدن به کمال معنوي معرفي کرده اند .در نزد اين گروه ميان ماديّت و معنويت ديواري از جدائي و بيگانگي است به نوعي که حتي به اولي ترين نيازهاي مادي بشر مانند نياز به خوراک ، پوشاک ، روابط اجتماعي ، رفاه ، ارضاء غريزه جنسي و ... به چشم موانع انسان از سلوک معنوي نگريسته و استفاده از آنها را در حکم خوردن گوشت مرده دانسته اند (که جز در زمان ناچاري و به قدر نجات يافتن از بي چاره گي مجاز نيست) و دنياي سلوک معنوي را يکسر به دامن دوري از جامعه ، گوشه نشيني و زهد خشک و بي روح انداخته اند. آيات و روايات وارده در حوزه معنويت را بر قرائت خويش از معنويت تطبيق کرده اند و بدينسان قرائتي خاص از معنويت را به اسم سلوک و معنويت اسلامي به جامعه انساني ، اسلامي ارائه کردند.
دسته ديگر با در افتادن به آغوش لذتهاي مادي بويژه در دنياي مدرن، معنويت را به قدري رقيق کرده اند که بتوان در عين ول انگاري و ارضاء تامّ غرايز جسماني بويژه غريزه جنسي به اندکي از تخيل امور معنوي دل خوش داشت و خويش را به صرف باور خداوند، انساني معنوي دانست .اين دسته ايمان و معنويت را فاقد نمود بيروني دانسته و تنها به اين شعار بسنده مي کنند که ( دل انسان بايد صاف باشد و الا عمل او معيار صلاح يا فساد نيست).اين تلقي از معنويت گر چه مشکل انزوا و عزلت را حل مي کند اما مشکل معنويت را هرگز .
در ميان اين افراط ها و تفريط ها، فهم معارف والا و روشن قرآن و سيره نبي اعظم و عترت طاهره اش تعريفي عاقلانه و فطرت پسند از معنويت به دست مي دهد که به سوي افراط و رهبانيت و به سمت بي قيدي و معنويت موهوم ميل پيدا نمي کند بلکه بر مسيري معتدل گام مي نهد که در عين برخورداري از لذتهاي حلال و کمال آور، معنويت روح را تقويت نموده و او را تا بالاترين مقامات انساني همراهي مي کند.در اين نگرش نه تنها ميان ماديّت و معنويت فاصله اي نيست بلکه ماديّت اعتدال يافته به عنوان ابزار معنويت کمال بخش مورد استفاده قرار مي گيرد و انسان از قيد حيوانيت لجام گسيخته و زياده خواه خود رها شده و با بهره مندي از دنياي خويش معنويتي آرام بخش و متعالي را تجربه مي کند.
معنويت در اين نگاه يک ويژگي در عرض ساير ويژگيهاي زندگي انسان نيست بلکه همچون بستري است که تمام زواياي شخصي و اجتماعي انسان را تحت پوشش قرار مي دهد. انساني که چنين نگرشي دارد از مسير عشق و محبت به خداي سبحان نزديک ميشود و تمام مواهب حلال و پاکيزه دنيا را تجلّي لطف او مي داند و خويش را در برابر مهرباني خداوند مسئول مي بيند و از اين که بواسطه معصيت از عشق الهي فاصله بگيرد به شدت مي پرهيزد. عبادت براي چنين کسي تنها مفهومي خلاصه شده در ذکر و دعا و نماز و اعمالي از اين قبيل نيست بلکه مفهومي عمومي تر يافته ، تمامي آنچه موجب رضاي خداست در بر ميگيرد.
دامنه اين معنويت از يک لبخند ساده بر روي مؤمن آغاز ميشود و تا نمازهاي عاشقانه و طولاني ادامه مي يابد و بدينسان هيچ امري از امور زندگي بشر نخواهد بود که از اين بستر بيرون بماند.تمام اعمال چنين کسان از آن جهت که ناظر به رضاي خداوند کريم و به خاطر اوست چونان نماز واحدي است که تکبيرة الاحرامش را تنها سلام مرگ به پايان مي برد.چنين سالکي همه چيز و همه کس را براي خدا دوست يا دشمن مي دارد و خلايق را از آن جهت که آينه خداوند خويش اند عاشقانه تر و عميق تر دوست مي دارد.
به ياري خداي سبحان سعي خواهم کرد در چند مطلب بعدي جلوه هايي از اين معنويت را که در تمامي عرصه هاي زندگي جريان دارد براي تان بنويسم تا شايد موجب تصحيح نگرش برخي از خواهران و برادرانم باشد که همواره در جستجوي معنويت هر دري را مي کوبند و هر چه بيشتر مي جويند کمتر مي يابند.
از خداوند برايم در اين مسير توفيق و برکت طلب کنيد .
به نام حضرت دوست
با سلام و آرزوي موفقيت
اي كاش بيايي و بي قراري ها را پايان دهي اي كاش بيايي و جمعه انتظار به جمعه ديدار تبديل شود اي كاش بياي و ببيني كه گناهكارترين بنده خدا هم به انتظارت نشسته است به انتظار تو كه بيايي و سياهي هاي وجودش را با نور آسماني ات به سفيدي تبديل كني اي كاش بيايي و ببيني غربت گل هاي نرگس را كه غريبانه ثانيه ها را به انتظارت نشسته اند اي كاش بيايي ظهور كن كه منتظرت هستم! او خواهد آمد با كوله باري از عدالت!
التماس دعا
يــــــا علــــــي