شيعيان باشد مصيبت حاصلم ... بيش از اين غمگين نسازيد اين دلم
قلب من آتش گرفت از جرمتان ... گريه هاي هر شبم بر آن نشان
اين همه جرم و گناه و اشتباه ... زندگيتان را کند آخر تباه
بارها من بر شما کردم سلام ... پاسخي نشنيدم امّا يک کلام
شيعيان گرديد اينک يار من ... ياورم باشيد و هم غمخوار من
دست برداريد ديگر از دعا ... هم ظهورم را بخواهيد از خدا
جملگي بهر فرج آوا کنيد ... با دعاتان قفل غيبت وا کنيد
تا بيايد انتظار من به سر ... شب به سر آيد , شود وقت سحر
تا بيايم عدل را بر پا کنم ... عقده را از قلبهاتان وا کنم