گر تو را از غيب چشمي باز شد با تو ذرات جهان همراز شدنطق خاک و نطق آب و نطق گل هست محسوس هواس اهل دل هرجمادي با تومي گويد سخن کوترا آنگوش وچشم؟اي بوالحسن!گر نبودي واقف ازحق جان باد فرق کي کردي ميان قوم عاد؟جمله ذرات عالم درنهان با تو مي گويند روزان و شبان :" ما سميعيم و بصير و باهشيم با شما نامحرمان ، ما خاموشيم "از جمادي سوي جان جان شويد غلغل اجزاي عالم بشنويد ........